سفر به استانبول
سلام گل زیبا و شیرین زبونم با کلی خبر اومدم
در یک اقدام یه دفعه ای ما و خاله سمیرا و خاله مریم دوست خانوادگیمون تصمیم گرفتیم به استانبول سفر کنیم و اینطوری بود که در عرض یک هفته تور گرفتیم و آماده شدیم شما هم که دو تا از دوستات یعنی سروشا و آوین همراهمون بودن
سفر خیلی خوبی بود البته شما مریض شدی و هم خودت و هم ما رو اذیت کردی حالا از بالا اوردنات تو پاساژ و فرودگاه و... بگذریم بالاخره برات اونجا آنتی بیوتیک گرفتیم و خیلی حالت بهتر شد
تجربه خوب و ارزنده ای بود
سوار کشتی شدیم و به جزیره بیوک آدا رفتیم که خیلی دوست داشتی
به پارک آبی رفتیم که حالت بد بود پاتم تو آب نذاشتی
به آکواریوم رفتیم که خوابت برد به برنامه دلفین و شیر دریایی رفتیم که خیلی خوشت اومد
و خیلی جاهای دیگه مثل مسجد ایا صوفیا و ...
امیدوارم که سفرهای زیادی تو زندگیت بری عزیزم به قول سعدی عزیز
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
در ادامه مطلب چند تا عکس برات میزارم
پ ن : مهد کودکتون 3 روز تعطیله با احتساب سفر ما یه 2 هفته ای مهد نمیری فکر کنم دوباره یکم بازگشت داشته باشیم و گریه و این حرفا این 2 روزو قرار شد پیش خاله مهری مهربون بمونی دیروز بهت گفت وندا فردا من پیشت میام گفتی نه تو پیش یاسمن بمون من پهلوی بابام میمونم
ا
وندا در کشتی اینجا حالش بهتر شده بود
اینجا فرودگاه تنها عکس 3 نفری چون بقیش تکی بود آوین سروشا و وندا
اینم ورودی کشتی اولی که سوار شدیم و وندا حالش خوب نبود از قیافش پیداست
اینجا توپ کاپی یا همون قصر خرم و سلطان سلیمانه
اینم میدان تکسیم که وندا حسابی مریضه و همش تو کالسکه خواب بود و من و بابایی کلی از فرصت استفاده کردیم و از خیابان استقلال خرید کردیم شرمنده مامانی که از مریضیت سوء استفاده کردیم
توی ترکیه کبوترا اصلا از آدما نمیترسیدن و بسیار رام بودن
دو تا دوست خوب در حال لذت بردن از دریا و طبیعت زیبای استانبول