ونداوندا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

وندا دختر ما

این روزهای وندا

1391/4/31 16:10
نویسنده : میترا
483 بازدید
اشتراک گذاری

 

دختر عزیزم میخوام برنامه زندگی و کارها وحرفهای جدیدی که میزنی برات تعریف کنم

 

این روزها از شنبه تا چهارشنبه من از 8 تا 16 میرم سر کار وشما پیش خاله جون میمونی که بهش میگی مری(مهری) البته از 6 ماهگی که من اومدم سر کار خاله جون زحمت کشیدن اومدن پیشت ما هم سعی کردیم از خجالتش درآیم ولی خوب زحمتی که برای تو میکشه و تربیت خیلی ارزشش بیشتره

 

بابا امیر برنامه کاریش فعلا اینطوریه که 5 صبح میره و17.30 میاد راهش دوره تو شرکت سایپا البته قبلا شیفتی میرفت یه هفته صبح یه هفته شب یه هفته بعد از ظهر

 

هر وقت کسی زنگ میزنه یا در میزنه تو فکر میکنی مامان جونه خیلی دوستش داری مامانی بابایی عمه رو هم دوست داری عاشق سروشا و خاله سمیرایی کلا صله رحم خیلی دوست داری

 

بابا امیر امتحان آیلتس داده و چند روز دیگه جواباش میاد اگه قبول شده بود خبر میدم

 

خوب این یه شرحی بود از زندگی ما تو این دوره که من 30 سالمه بابا امیر 37 سالشه و وندا کوچولو 5 روز مونده تا وارد 23 ماهگی زندگیش شه

 

حرفها و کارهای گوهر بار عشق من

 

من:از پله ها میریم

 

وندا:بالا

 

من:ازسر سره میایم

 

وندا :پایین

 

اسمت چیه؟ من.....داااااا (اسمشو میکشه)

 

به من میگه:مامان میتا

 

به سشوار میگه جارو

 

شیشه شیر و میبره به خاله میده میگه :پر شه

 

وقتی میخوام تند تند بهش غذا بدم دهنشو وا میکنه بهم نشون میده میگه :داره داره

 

تو حموم با کاسه دنبک میزنه میرقصه یه دونه هم میده دست من میگه تو هم بزن(بیشتر وقتها با باباش میره حموم)

 

وندا چی بدم بخوری؟ پلو با شبت آبالو(شربت آلبالو)

 

به عسل میگه علس

 

من:وندا چرا تو خونه جیش میکنی دوست داری پوشکت کنم

 

وندا:بعلهههههه آیهههههههه(آره)

 

میدوه خودش میره پوشک میاره میخوابه پوشکم میزاره زیرش (عجب شیطونکیهههههه)

 

قبلا خاله وندا رو رو پاش میخوابوند ولی تازگی میذاره خودش خوابش ببره اونروز موفق شده بود و براش جایزه خرید کتاب کدو قلقله زن

 

حالا وندا خودش کتابو میخونه

 

وندا:مامان ، مامانجون شیر اوووووو.......(یعنی شیر میخواست پیرزن بخوره)

 

البته شبها که من میخوابونمت میری روی تخت خودت میخابی میگی مامان آهو (شعر آهو بخون) تا شروع میکنم به خوندن میگی مامان بوم بوم (از سی دی ما بانی نی) تا میام اینو بخونم دوباره میگی مامان ماهی همین طوری در حال دستور دادنی تا خوابت ببره

 

سروشا به عروسکش میگه داداشی وندا هم از ما داداشی میخواد

 

بازی هرکی شکلک دراره شکل عروسک دراره خیلی دوست داره و با سروشا بازی میکنن

 

از شیرین کاریات هرچی بگم کم گفتم خیلی عسل شدی عزیزم

 

 

پي نوشت: بابا اميرت نمره اورال 5 تو ايلتس  گرفت دوباره بايد امتحان بدهمتفکر

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان شينا
22 تیر 91 14:06
خيلي بامزه بود چه شيرين زبوني شده وندا جوووونم


مرسي خاله جون
بهار
24 تیر 91 10:55
ببينم تو خودت مين هستي يا تازه مي خواين لاج كنين؟
ازتون مدارك خواستن؟
خوردني شده وندا با اين حرف زدنش. دلم دختر مي خواد! اما مقاومت مي كنم!


نه همسرم مينه اونم نمره ايلتسش كم شد فكر كنم اسسمون تموم شه اميدوارم خدا يه دختر ناز بهت بده