مامان من کی بزرگ میشم
سلام گل خوشبوی من
عزیزم چند وقته که برات چیزی ننوشتم چون حسابی سرمون شلوغ بوده امسال اول مهر دختر منم کیف به دوش راهی مهدکودک شد و من کلی لذت بردم
اوایل هر روز صبح برای مهد رفتن گریه میکردی ولی الان دیگه قبول کردی و صبحها خیلی راحت داخل میری تازه یه روزم نماینده کلاس شده بودی و به مربی و دوستات کمک کردی شعر ها و درساتو خیلی خوب یاد میگیری دختر باهوشم و با صدای بلند میخونی رقصیدنت خیلی خوب شده همچنین ارتباط برقرار کردنت و اجتماعی تر شدی
جدیدا میگی مامان من کی بزرگ بزرگ میشم قد تو ؟ منم میگم مامان جون عجله نکن بزرگم میشی ولی کودکی خیلی شیرینه مامان از این روزات بیشترین لذتو ببر که بر نمیگرده
دخترم خیلی شیرین و زیبا صحبت میکنی یه چیزایی میگی که فقط من و بابا امیر به هم نگاه میکنیم و میخندیم حالا سر فرصت برات مینویسمشون
خوب اتفاقایی که تو این مدت افتاد به روایت تصویر در ادامه مطلب
اولین سالگرد ازدواج عمو حامد و پگاه جون که پارسال روز تولدت عروسیشون بود اینم کیک خوشمزشون
عکسهای تولد عسلم
اینم دخترم که داره کیک بوس میکنه
آرایشگاه کودکان دخترم خیلی خانوم بود اصلا باورم نمیشد
اینم بعد از کوتاهی چون خیلی موی بلند دوست داره فقط موهاشو مرتب کردم
قربون لبخند قشنگت برم
در سرزمین عجایب تیراژه خودشو شکل پیشی کرده
اینم هفته اول آبان یه سفر به شیراز داشتیم و اینجا پارسه است وندا با شتره عکس گرفته
بر دوش پدر
شهربازی مجتمع زیتون شیراز سوار بر قطار اونم تنهایی
تولد دوست سروشا که وندا هم دعوت داشت ایشونم پری دریایی که بچه ها رو سرگرم میکرد
اینو ببین قربونش برم
دخترم خیلی دوست داریم به امید روزهای زیباتر در کنار هم