ونداوندا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

وندا دختر ما

یک سال و چهارماهگی

1390/10/30 18:03
نویسنده : میترا
1,542 بازدید
اشتراک گذاری

خانم گلم سلام

حسابی داری خانوم و خوشگل میشی ٢سال پیش در چنین روزی من متوجه شدم که یه نی نی اوچولو تو دلم دارم لحظه زیبا ومبهوت کننده ای بود وقتی با بی بی چک بیرون اومدم و به باباییت خبر دادم که داریم نی نی دار میشیم شوکه شد (حالا نمیدونم شوکه شد یا باورش نمیشد) حالا امروز دخترم یکسال و ٤ ماه و ٣ روزشه کلی کلمات میگه مهربونه خوشگل و دوست داشتنیه می تونه رو پای خودش بایسته و حتی می تونه حق خودشو بگیره دختر کوچولوی من با تمام وجود دوستت دارم بابا هم همینطور هر دوتامون عاشقتیمقلب

خیلی خوشحالم که برات یه دفتر خاطرات درست کردم امیدوارم که وقتی بزرگ شدی با خوندنش لذت ببری منم که خیلی لذت میبرم گل دختر نازم

ماچماچبغل

راستی امروز بابایی رفت و یه ماشین تازه خرید ماشین قبلیمون ٢٠٦ صندوق دار مدل وی٨ امروز یه سمند ال ایکس خرید آخه ٢٠٦ برامون کوچیک بود وقتی تو تو صندلی ماشینت میشستی پاهات تو شیکمت جمع میشد این شد که تصمیم گرفتیم یه ماشین بزرگتر بخریم تا وقتی ایرانیم همین خوبه وقتی رفتیم استرالیا یه ماشین بهتر میخریم اگه خدا کمک کنه زودتر از دست این آلودگی هوا و وضعیت نابسامان اقتصادی راحت بشیم وبریم میدونم سالهای اول برای هممون سخته ولی وقتی روی زبان و فرهنگشون مسلط شدیم دیگه غصه ای نداریم

راستی یه خبر خوب دیگه عمو رضا وسمیرا جون و ٢تا خواهرهاش با شوهراشون وپدر مادرش هم برای اقامت استرالیا اقدام کردن

البته یکی از مشوقها یا بهتر بگم جرقه هایی که باعث انتخاب ما برای استرالیا شد عمو سامان باجناق عمو رضاست که دفتر مهاجرتی داره و خیلی راهنماییمون کرد اینا رو گفتم تا با افکار من وباباییت در این برهه زمانی که من٢٩ وبابات ٣٦ سالشه آشنا بشی و بدونی تنها هدف ما تو زندگی رسیدن به آرامشه امیدوارم در آینده از این تصمیمی که گرفتیم همه راضی باشیم

یه خبر مهم دیگه توی هفته گذشته فیلم جدایی نادر از سیمین تونست جایزه گلدن کلوب رو از آن خودش کنه من هم به اصغر فرهادی وتمام بازیگران و دست اندرکاران این فیلم و همه فارسی زبانان وایرانیان تبریک میگم

راستی جواب آزمایش خونتو گرفتیم همه چی عالی بود کم خونی نداشتی آهنتم خوب بود البته خاله دکترت اینارو گفت ولی توصیه کرد به دکتر خودتم نشون بدم

عکساتو تو ادامه مطالب میذارم به توصیه مدیریت سایت

رو تخت

اينم عكس وندا روي تختش هموطو كه قول دادم اونم كه بغل كرده خانوم ني ني كچل كه از فرزندان وندا خانوم محسوب ميشه و خيلي دوستش داره به قول معروف رفيق گرمابه و گلستانشه

وندا داره نقاشي ميكشه

اينم وندا در حال نقاشي كشيدن با پاستل البته اين پاستل ها با موم زنبور عسله و ضررش كمتره

خوابيده نقاشي ميكشه

اينم در حالت خوابيده نقاشي ميكشه از سروشا ياد گرفته

وندا رو ميز

اينجا رو داشته باشيد اين مكان جديد استقرار ونداست ديگه از اين بالا ميتونه راحت به كاراي ما نظارت كنه هر چي هم ميخواد بخوره الان تو دهنش كاكائوه

رو صندلي

اينم وايساده رو صندلي اون پايينو ببينيد زير پاش چيه كچل بيچاره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

بی نام
7 بهمن 90 3:46
چه دخمل نازی داری میترا جان... خدا حفظش کنه...
تنها چیزی که با خوندن پست های این بلاگ میتونم بگم اینه که وندا باید به داشتن همچین مامانی به خودش بباله...!(البته به وقتش این کار رو میکنه حتماً )




ممنونم خوبی از خودتونه چشمتون قشنگ میبینه
مونا(مامان النا)
8 بهمن 90 2:59
سلام عزیزم
ممنونم که به ما سر زدین
با افتخار لینکتون میکنم


لطف کردی عزیزم
بهار
9 بهمن 90 8:49
وندا جون داره خيلي شيطون مي شه... خوب شد كه جاي اون كچل تو دم دستش نبوديا!!!‌
اميدوارم زودتر با ونداجون برين استراليا اونجا سوار كانگرو بشه...


مرسی بهار جونم ما هم سوار کانگرو میتونیم بشیم؟
مامان شینا
16 بهمن 90 16:58