کوچولوی من سرما خورده
درود بر تو ای زیبا ترینم
دختر خوبم این چند روزه حسابی مامانو ترسوندی
آخه یه روز از سر کار که اومدم دیدم تب داری زنگ زدم دکترت گفت بیار ببینمش از قضا بابایی هم شیفت ٢ هست یعنی ٢ بعد از ظهر میره ١ شب میاد بابایی شما در حال حاضر تو شرکت خوردو سازی سایپا کار میکنه منم تو شهرداری مامانجونم رفته پیش سروشا که آبله مرغون گرفته با خودم گفتم حالا چیکار کنم هنوزم میترسم با ماشین تنهایی بیرون ببرمت با اینکه صندلی داری میترسم تو راه گریه کنی خوب زنگ زدم مامان بابایی نبود بابا محمدم خواب بود خیلی نگران بودم زنگ زدم عصبانی به بابا جونت که حالا من چیکار کنم القصه آخرش بابا محمد اومد دنبالمون رفتیم دکتر اونم معاینت کرد گفت علامتی نداره یه مریضی هست ٣ روز تب میده بعدم یکم بدن دونه میزنه شاید اونه اگه فردام تب کرد آزمایش ادرار بده(اخه خاله دکترت گفته بود شاید عفونت ادراری باشه)
خلاصه یه سر رفتیم خونه مامانی اینا شبم اومدیم خونه ولی از امروز سرفه عطسه میکنی فکر کنم سرما خوردی خدا کنه زودی خوب شی
راستی برای روز معلم به خاله که میاد پیشت تا مامانی بره سرکار کادو یه بلیز خوشگل دادیم
امروز مامانجون گفت با سروشا رفتن یه باغی که اسب داشته اسبم تازه ٢تا نینی اورده بوده سروشا اسم یکیشونو گذاشته وندا چون داشته شیر میخورده و کوچولو بوده عزیزمممممممم