واکسن 18 ماهگی و عید نوروز 91
عزیز دلم دختر قشنگم فرا رسیدن عید باستانی ١٣٩١ بهت تبریک میگم امیدوارم در این سال جدید سالم وتندرست باشی و همیشه روی قشنگت با گل لبخند زیباتر باشه نمیتونم همه ی آرزوهامو اینجا بنویسم چون خیلی زیادن ولی خدا خودش میدونه
فقط بدون که خیلی دوستت دارم
روز ٢٨ اسفند با بابایی بردیمت خانه بهداشت و واکسن ١٨ ماهگیتو زدی یه کم گریه کردی ولی زود بهت شیر پاکتی دادم آروم شدی آخه شیر پاکتی میهن که روش عکس گاو داره خیلی دوست داری
وقتی اومدیم خونه کلی بپر بپر کردی بعد خوابیدی وقتی بیدار شدی پات خیلی درد میکرد ١-٢ ساعت خوابیدی ولی نتونستی و بلند شدی با پای لنگون راه میرفتی خاله هم اومد دیدنت برات ٢تا ماهی خرید بابایی هم ٢تا خرید شدن ٤تاشب اول تب کردی ولی از فرداش بازم لنگون لنگون راه میرفتی جالبه وقتی بهت استامینوفن میدادم کلی سر حال میشدی ورجه وورجه میکردی خلاصه امروزم دیگه حالت خوبه خوبه ولی هنوز سختته مدت طولانی رو پات بشینی خیلی کم غذا وکم خواب شدی امیدوارم زودتر این دوره تموم شه
امروز روز اول عید بود شب قبلش خاله دکترت برای همسرش که روز عید به دنیا اومده تولد گرفت خیلی خوش گذشت آوین کوچولو که یه سال ازت بزرگتره هم بود و سروشا باهاش بازی میکرد ولی تو سروشا رو برای خودت میخواستی همش میرفتی دستشو میگرفتی با خودت اینور اونور میبردی صبح سال تحویلم خواب موندیم با صدای تلفن خاله المیرا والیکا پاشدیم وقتی بابایی بهت دشت داد تا پول گرفتی عکس روشو دیدی گفتی عمو پول ٥٠٠٠٠ریالی بود بعدا پیدا کن عکس کی روشه؟تازگیها به همه آقایون میگی عمو دارم یادت میدم بگی آقا یکمم یاد گرفتی حالا بریم عکسها رو ببینیم
اينجا روزيه كه واكسن زدي داري به خودت جايزه برچسب ميدي
اينام ماهياشه
سفره هفت سين و نگاه كن
اينم خوشگل من البته سانسورش كردم خودمم بودما
اين عكس و تو خانه اسباب بازي انداختي خيلي ناز شدي عزيز دلم